Part:10

یه روز دختر با صدای پرنده ها بیدار شد و کلافه لب زد
سولینا:آخ الان وقتش بود مزاحما...
تو افکارش غرق شد.. چه پدر خوشتیپی داشت ساعتو نگاه کرد و با ذوق از جاش بلند شد
امروز قرار بود همراه مادرش به شرکت اپا کای بره پس بعد از کارای لازم لباساشو پوشید و از اتاق زد بیرون
سولینا:مامانننن بیدار شدم
ا/ت لبخندی به عزیزش زد و بعد از خوردن صبحانه خوشمزه به سمت شرکت حرکت کردن
****
ته:جئون پاشو بابا منتطرتن ها
کوک:ساکت شو خابم میاددد
ته:خابو دوست داری یا ا/ت
کوک:معلومه ا/ت
ته: پس گمشو برو دیگه اههه
جونگ کوک از خاب با زور بیدار شد ولی تو دلش داشت می‌رقصید بعد از کارای لازم
استایل مشکی تن کرد و بعد از صبحانه کوچیکی به سمت شرکتی که میخاست قرار داد ببنده راه افتاد
****
با وارد شدن جونگ کوک کای سر جاش خشک شد ... تو خابشم نمی‌دید با همچین کسی روبه رو بشه...
جئون روی مبل نشست و پوزخندی روی لباش نشست
در با شدت بدی باز شد ا/ت با چند پرونده وارد شد
و بعدش با دیدن جونگ کوک ..محوش شد؟ یا از دیدنش شکه شد؟
سولینا با ذوق وارد اتاق شد و روبه مادرش گفت
سولینا:اُما؟
جونگ کوک خوشحال از دیدن ا/ت
اما با ورود سولینا ابروهای خوش فرمش تو هم رفت.
دیدگاه ها (۹)

Part:11

حیفم میاد پستامو پاک کنم

🙂

Part:9

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط